04

امروز برادر شوشو رفت خدمت. طفلي افتاده ارتش اونم كجا 04 بيرجند . خيلي واسش سخت بود . وقتي فهميديم هممون خيلي غصه خورديم كسي كه قرار بود معاف بشه يهو اينجوري شد كلي سابقه بسيجي فعال و انواع دوره هاي آموزشي رو گذروند تا آموزشي هم نداشته باشه ولي هم آموزشي بهش خورد اونم 04 بيرجند هم اضاف خورد هم افتاد ارتش Undecided

:: موضوعات مرتبط: با حال، ،
:: برچسب‌ها: سربازي,
نویسنده : مامان شایان
سربازي رفتن

  

تقديم به جواد عزيز از وقتي  فهميده قراره بره سربازي زانوي غم بغل گرفته

 

 

 

 

سر پستم رسیدم خوابم آمد / محبت های مادر یادم آمد  
نوشتم نامه ای با برگ چایی / کلاغ پر میروم مادر کجایی

 

 

 

 

نوشتم نامه ای با برگ انگور / جدا گشتم دو سال از خانه ام دور

 

به سربازی مي روم با کوله پوشتی
به دستم داده اند یک نان خشکی
به خط کردن تراشیدم سرم را
لباس ارتشی کردن تنم را
لباس ارتشی رنگ زمین است
سزای هر جوان آخر همین است

 

 

 

:: موضوعات مرتبط: با حال، همه چی، ،
:: برچسب‌ها: سربازي, نامه, خانه, ارتش, لباس ارتشي, سرپست, تراشيدم سرم, ,
نویسنده : مامان شایان

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 29 صفحه بعد